مذاکرات هستهای ایران، در میانه پیچیدگیهای ژئوپلیتیک و فشارهای داخلی و خارجی، بار دیگر در کانون توجه قرار گرفته است. با پیشرفت گفتوگوهای غیرمستقیم در مسقط و تحرکات دیپلماتیک منطقهای، پرسشهایی درباره تأثیرات توافق احتمالی بر امنیت منطقه، روابط با همسایگان، و اقتصاد ایران مطرح شده است. آیا توافق هستهای میتواند به ثبات خاورمیانه و گشایش در روابط تهران با کشورهای خلیج فارس منجر شود؟ چه موانعی، از تندرویهای داخلی تا کارشکنیهای اسرائیل، این مسیر را تهدید میکند؟ حسن بهشتیپور، تحلیلگر مسائل بینالملل و هستهای، در این گفتوگو به این پرسشها پاسخ میدهد. او با نگاهی واقعبینانه، ضمن تأکید بر ضرورت تعامل با نظم بینالمللی، توافق را کاتالیزوری برای حل مشکلات اقتصادی و تقویت دیپلماسی منطقهای میداند. بهشتیپور هشدار میدهد که تندرویهای داخلی و مواضع غیرسازنده برخی مقامات، در کنار فشارهای خارجی بهویژه از سوی اسرائیل، میتوانند مذاکرات را به بنبست بکشانند. این گفتوگو، با تحلیل عمیق چالشها و فرصتهای پیشرو، نقشهای برای دستیابی به توافقی پایدار و تأثیر آن بر آینده ایران ترسیم میکند.
1. در صورت دستیابی به یک توافق هستهای مطلوب، چه تأثیری بر امنیت منطقه و روابط ایران با کشورهای همسایه متصور هستید؟
واقعیت این است که برخلاف دوره برجام، در حال حاضر کشورهای منطقه مثل ترکیه، عربستان سعودی، عمارات متحده، قطر، عمان، کویت و بحرین میدانند که رسیدن به توافق به رسیدن به ثبات و امنیت منطقه کمک میکند. [آنها میدانند که ] ایجاد بنبست و درگیری به ضررشان است، بنابراین به نظر میرسد که اگر توافق حاصل بشود، گشایشی در روابط ما با این کشورها ایجاد خواهد شد.
دلیلش آن است که این کشورها از ترس آمریکا و تحریمهایش اصولاً نتوانستند با ایران روابطی که میخواستند را برقرار کنند. بهرحال، این درست است که ما با ترکیه یا عربستان رقابتهای منطقهای داریم - با عربستان در خلیج فارس و با ترکیه در قفقاز رقابت داریم - اما رقابت مانع از همکاری نیست. خیلی از کشورها رقابت و همکاری همزمان دارند. بنابراین باید دقت کنیم که لازم است که ارتباطات خودمان را با کشورهای همسایه حفظ کنیم و اگر توافق به دست آمد، مسیر بسیار همواری [برای ارتباطات] فراهم خواهد شد.
2. از نگاه شما، مهمترین موانع داخلی و خارجی که ممکن است روند رسیدن به توافق را با دشواری مواجه کند، کداماند؟
در داخل با دو مشکل اساسی روبرو هستیم؛ مشکل اول برخی جریانهای فکری یا سیاسی هستند که از نظر من نسبت به روابط بین الملل دچار بدفهمی هستند و تصور میکنند که نظام بینالملل یک نظام ظالمانه است. البته این تصور درست است اما ما باید با این نظام ظالمانه که طی 400 سال از زمان عهدنامه وستفالی شکل گرفته تعامل داشته باشیم...این شرایط را ما درست نکردیم. این نظم طی 4 قرن شکل گرفته است. ما از بعد از پیروزی انقلاب این نظم را به چالش کشیدیم اما باید با آنها تعامل کنیم. تندروهای داخلی همچنان آخرالزمانی فکر میکنند و کلاً میخواهند به سمت جنگ و درگیری و تقابل حرکت کنند. این مانع اول در داخل بسیار جدی است.
مانع دوم، طرز صحبت کردن مسئولین و اعلام مواضعشان است. اگر مسئولین در طرز صحبت و اعلام مواضع مثل آقای عراقچی و آقای بقایی، که به نظر خیلی خوب دارند کار میکنند، رفتار میکردند، خیلی از مشکلات ما برطرف میشد. مشکل ما این است که مسئولین ما زبانی را به کار میبرند، که درک بینالمللی از آنها درست عکس چیزی است که آنها دارند بیان میکنند. اصولا یکی از آفتها آن است که مسئولین رده بالای جمهوری اسلامی مرتب سخنرانی میکنند و در گردهماییها و سمینارها شرکت میکنند و مدام از رؤسای قوا برای صحبت کردن [در این محافل] دعوت میشود و [آنها] حرفهای تکراری زده میشود .... این مواضع کلا در روند مذاکرات تأثیر منفی میگذارد.
اما مهمترین مشکل خارجی ایران اسراییل و سیاستهای آن و کارشکنیهای لابی اسراییل در آمریکا، به ویژه در کنگره آمریکاست. ما در این مرحله مهم باید بتوانیم پیشنهادهای خوبی روی میز بگذاریم و بتوانیم با ترامپ کار کنیم. [به این ترتیب] میتوانیم عملا بر سر تحقق نقشههای خطرناک نتانیاهو مانع ایجاد کنیم، چون شخص نتانیاهو به شدت دنبال جنگ است و بقای دولتش را در ادامه دادن بحران میبیند. ما حداقل باید مانع از این موضوع بشویم.
3. با توجه به تحرکات دیپلماتیک و سفرهای مکرر به کشورهای منطقه، این کشورها چه نقشی در تسهیل یا جلوگیری از توافق هستهای ایران ایفا میکنند؟
واقعیت این است که برخلاف دوره برجام که فکر میکردیم وقتی با اروپا یا آمریکا بستیم، کشورهای دیگر مهم نیستند و نمیتوانند مشکل ایجاد کنند، این دوره معلوم است که وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی به یک جمعبندی رسیدهاند [مبنی بر آنکه] باید با کشورهای منطقه هم در تعامل باشند و بتوانند سیاستهای ایران را برای آنها تبیین کنند. درست است که ما با ترکیه در سوریه درگیر هستیم و مشکلات جدیدی داریم، اما باید تعاملاتمان را با ترکیه و مصر و کشورهای حوزه خلیج فارس ادامه بدهیم. این کشورها، منحیثالمجموع، موافق توافق هستند و مانعی از نظر من ایجاد نخواهند کرد، چون به نفع خودشان است که ثبات و امنیت وجود داشته باشد. اما اگر ما موضع اشتباه اتخاذ کنیم و تحقیرآمیز برخورد کنیم و به آنها لقب «گاو شیرده» بدهیم و در رسانه تحقیرشان کنیم، طبیعتا با کارشکنیها و واکنشهای منفی طرف مقابل مواجه خواهیم شد. بنابراین واقعیت این است که این سیاست که همچنان تماسمان را با ترکیه و مصر و کشورهای عربی خلیج فارس ادامه بدهیم، سیاست درستی است و میتوانیم ادامه هم بدهیم.
4.چه نشانههایی از تمایل دولت ترامپ و طرف ایرانی برای دستیابی به یک توافق برد-برد میتوان یافت؟
در مورد طرف ایرانی مشخص است که استراتژی دولت پایان دادن به تحریمهای ناعادلانهای است که علیه ملت ایران - به ویژه بعد از اردیبهشت سال 97 بعد از خروج آمریکا از برجام- وضع شده است. این تحریمهای ثانویه فوقالعاده برای اقتصاد ایران ضربهزننده هستند. بنابراین در اینکه دولت ایران واقعاً میخواهد از طریق دیپلماسی و گفتوگو موضوع پایان دادن به تحریمها را دنبال کند تردیدی نیست و در این مورد جدی است. به غیر از خطوط قرمز دولت که بحث غنی سازی اورانیوم در ایران است، بعید میدانم که مانعی برای نخواستن توافق از سوی ایران وجود داشت باشد.
اما دولت ترامپ یک دولت خاص است. به خصوص شخص ترامپ یک آدم خودشیفته است و دنبال دستاوردسازی است. این دولت میخواهد با ایران به توافق برسد برای آنکه بگوید توافقی که اوباما کرده بود، توافق بدی بود اما من به یک توافق بهتر با ایران رسیدم. این توافق بهتر را باید دید چیست. اما مهم است که بدانیم واقعی است و خواست ترامپ و دولتش برای رسیدن به توافق، یک خواست واقعی و نه تاکتیکی است. باید چارچوب این توافق و خواستههای آنها مشخص باشد. خواستههای ایران و آمریکا متفاوت است اما میتوانند به سمت همدیگر حرکت کنند تا به توافق برسند.
۵. راهحلهای شما برای تسهیل در رسیدن به یک توافق هستهای پایدار چیست؟
اولاً توافق پایدار، باید تعریف بشود. توافق پایدار زمانی تحقق پیدا میکند که دو طرف منافع خودشان را در ادامه آن ببینند. طرف ایرانی اگر بعداً توافقی را بر ضد منافع ملیاش ببیند، حتما آن را زیر پا میگذارد، همانطور که طرف آمریکایی یا هر کشور دیگری هم همینطور رفتار خواهد کرد. بنابراین توافق زمانی پایدار است که طرفین منافع خودشان را در ادامه آن توافق ببینند. بنابراین شکل توافق باید طوری تنظیم بشود که منافع پایدار، از جمله همکاریهای اقتصادی و همکاری در پروژههای مشترک تعریف بشود. خرید کالا از آمریکا به تنهایی نمیتواند مشکل را حل کند. باید قردادهایی وضع بشود که آمریکا در ایران سرمایهگذاری کند و این سرمایهگذاری و درگیر شدن منافع نظام سرمایهداری، زمینهای فراهم میکند که اگر [آمریکا] خواست توافق را زیر پا بگذارد برایش هزینه ساز باشد. اما همه اینها باید حسابشده و بر اساس منافع متقابلاً سودمند باشد. از همه مهمتر اینکه سیاستی که مدام در گذشته و در دوره برجام مطرح میشد با این مضمون که «یا درباره همه چیز توافق میکنیم، یا درباره هیچچیز توافق نمیکنیم» اشتباه بود و هست. میشود به سمت توافقهای موقت و مقطعی رفت. یعنی تعلیق در برابر تعلیق. اگر مثلاً آنها تحریمهای نفتی و بانک مرکزی ما را به حالت تعلیق درآوردند، ما هم غنی سازی بالاتر از 5 درصد را به حالت تعلیق دربیاریم و بگوییم داریم اقدامات داوطلبانه انجام میدهیم، نه اینکه برای همیشه این اقدام را میکنیم. این سیاست گام به گام و تعلیق در برابر تعلیق و اقدام در برابر اقدام، رسیدن به توافقات مرحلهبه مرحله، میتواند مشکلات را حل کند. از آنجایی که موضوعات روابط ایران و آمریکا موضوعات پیچیده و چندوجهی است و صرفا هستهای نیست و چندین موضوع دیگر را شامل میشود باید مرحله ای آنها را حل کرد.
۶.با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی حاکم بر ایران، توافق هستهای تا چه حدی در بهبود اوضاع و رسیدن به آیندهای پایدار نقش دارد؟
این سوال خیلی مهم است. منظور از آینده پایدار ممکن است فقط پایدار به معنی اقتصادی باشد اما سیاست و امنیت نیز در این میان مهم است. اولاً باید توجه کنید که فکر غلطی در دولت دهم پیش گرفته شد که متاسفانه فکر میکرد و درواقع به جامعه اینطور القا میشد که اگر به توافق برسیم همه مشکلات ما حل میشود. درحالیکه خیلی از مشکلات اقتصادی ایران واقعاً ساختاری است. تورم، بیکاری ، موضوع بهینه نبودن تولید، بهرهوری پایین در اقتصاد، مشکلات نظام بانکداری که به جای بانکداری درواقع بنگاهداری است و مشکلات نظام مالیاتی که فوق العاده برای تولید کننده مشکل ایجاد میکند، همگی موضوعات اقتصادی ساختاری هستند. گمرک مسائل بسیار اساسی دارد که ربطی به توفاق ندارد. این مشکلات باید به واسطه یک جهاد ملی و اقتصادی حل بشود.
جالب است که جمشید آموزگار، بعد از هویدا، در خرداد ماه سال 56، زمانی که برنامهاش را به مجلس آن زمان ارائه میکند و سخنرانیاش در اینترنت موجود است، مشکلاتی را در آن زمان مطرح میکند که گویی همین امروز جمشید آموزگار در سال 1404 صحبت کرده است. بنابراین مشکلات اقتصادی ما ریشهدار است و باید برطرف شود. اما آیا این یعنی تحریمها تأثیری ندارد؟ خیر- این مغلطهای است که مخالفان مذاکرات و برجام مرتب تکرار میکردند که «توافق با آمریکا و برداشتن تحریمها دردی از ما دوا نمیکند و اینکه تحریمها 20 تا 30 درصد روی اقتصاد ما تأثیر دارد.»
اما صادقانه و بر اساس پژوهش میگویم که لغو تحریمها یا تعلیق آنها بستر خوبی را برای راحتتر حل کردن مشکلات اقتصادی فراهم میکند. پس مثل کاتالیزور عمل میکند و بسترساز و زمینهساز حل مشکلات است. حل مشکلات را تسریع میکند. اگر [تحریمها] حل نشود، خیلی از مشکلات ما در صادرات و واردات قابل حل نیست. صادرات و واردات در تولید ملی هر کشوری نقش تعیین کننده دارد. با وجود این، باید به مردم درست پیغام بدهیم. یعنی نگوییم اگر توافق کردیم همه مشکلات ما حل میشود. همه مشکلات اقتصادی ما با توافق حل نمیشود. اما اگر بتوانیم توافق کنیم، بستر و زمینه مناسبی فراهم میشود که بتوانیم سادهتر و با هزینههای کمتر انشالله مشکلات را حل کنیم.