منطقه خلیج فارس، که دههها کانون تنشهای ژئوپلیتیکی و رقابتهای منطقهای بوده، در حال تجربه تحولی پارادایمی است. این تحول، که از رویکردهای مبتنی بر بازدارندگی قهری و تقابل به سمت توسعه جمعی و تنشزدایی حرکت میکند، در تجارب گذشته و اولویتهای جدید کشورهای منطقه ریشه دارد. سفر خالد بن سلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی، به تهران و حمایت کشورهای عربی از تداوم مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، نشانهای از این تغییر راهبردی است. این رویکرد، که با حمایت ضمنی از سیاست خارجی ایران همراه است، نهتنها به دنبال ثبات منطقهای است، بلکه توسعه اقتصادی و جذب سرمایه خارجی را در اولویت قرار داده است. جلال میرزایی، نماینده ادوار مجلس، تحلیلگر ارشد مسائل منطقه و استاد دانشگاه، در گفتوگویی تحلیلی، این تحول را نتیجه درک مشترک رهبران منطقه از ضرورت همکاری و کنار گذاشتن سیاستهای مداخلهجویانه میداند. وی با اشاره به عوامل شکلدهنده این تغییر پارادایم، نقش کشورهای منطقه، و تأثیر آن بر ثبات خلیج فارس را مثبت ارزیابی میکند، در حالی که میرزایی به شکل همزمان از سیاست خارجی هوشمندانه ایران به عنوان یک پارامتر جدی و سازنده در منطقه دفاع میکند.
تجربههای گذشته و ضرورت تنشزدایی
جلال میرزایی در تحلیل خود از تحولات خلیج فارس، تغییرات کنونی را نتیجه تجارب تلخ گذشته و درک جدید رهبران منطقه از پیامدهای تقابل میداند. وی اشاره میکند که در دهه گذشته، بهویژه در دوره مذاکرات برجام (۲۰۱۵)، کشورهای عربی مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، و قطر سیاستهای مداخلهجویانهای را دنبال کردند که به رقابت با ایران در عراق، سوریه، و یمن منجر شد. این کشورها با حمایت از گروههای نیابتی و حتی ورود مستقیم به جنگ یمن، به دنبال افزایش نفوذ خود بودند. با این حال، پیامدهای این رویکرد، از جمله هزینههای سنگین اقتصادی و انسانی جنگ یمن، رهبران این کشورها را به بازنگری در استراتژیهای خود واداشت. لذا این نماینده ادوار مجلس تأکید میکند که شکست این سیاستها، بهویژه ناکامی ائتلاف سعودی در یمن، نشان داد که ادامه تنشها نهتنها به توسعه منطقهای آسیب میزند، بلکه مانع از جذب سرمایه خارجی و کاهش وابستگی به نفت میشود.
به گفته تحلیلگر ارشد حوزه سیاست خارجی، این تجربهها به کشورهای عربی آموخت که امنیت پایدار و توسعه اقتصادی بدون همکاری منطقهای و تنشزدایی امکانپذیر نیست. از منظر وی، سفر خالد بن سلمان به تهران در سال ۲۰۲۵، که با هدف تقویت روابط دیپلماتیک و اقتصادی انجام شد، نمادی از این تغییر پارادایم است. این سفر، که با استقبال مقامات ایرانی همراه بود، نشاندهنده عزم عربستان برای کنار گذاشتن تقابل و حرکت به سمت همکاری است. لذا این استاد دانشگاه معتقد است که ایران، با دیپلماسی هوشمندانه خود، توانسته فضایی برای گفتوگو ایجاد کند که به نفع همه کشورهای منطقه است. این رویکرد، که در اجماع جهان عرب در اجلاس بغداد (مه ۲۰۲۵) برای حمایت از مذاکرات ایران و آمریکا نیز منعکس شد، نشاندهنده پذیرش سیاست خارجی ایران بهعنوان عاملی برای ثبات منطقهای است.
تغییر اولویتهای جهانی و نقش آمریکا
میرزایی در ادامه به تأثیر تحولات جهانی بر تغییر پارادایم خلیج فارس اشاره میکند. وی اعتقاد دارد که دولت دوم دونال ترامپ، برخلاف دوره اول، با چالشهای اقتصادی و رقابت فزاینده با چین مواجه است که اولویتهای آن را از تقابل نظامی به توسعه اقتصادی تغییر داده است. این تغییر، که با فشار کشورهای عربی برای حل مسئله ایران همراه شده، آمریکا را به سمت حمایت از مذاکرات هستهای با ایران سوق داده است. این کارشناس تأکید میکند که دیدار ترامپ با رهبران عربی در ریاض، که در آن بر ضرورت ثبات منطقهای برای اجرای قراردادهای کلان اقتصادی تأکید شد، نشاندهنده همسویی منافع آمریکا با کشورهای خلیج فارس است. این قراردادها، که شامل پروژههای زیرساختی و انرژی با عربستان، امارات، و قطر است، نیازمند محیطی باثبات است که تنشزدایی با ایران آن را تضمین میکند.
به گفته نماینده مجلس دهم، ایران با پیگیری مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا در عمان و تعامل با تروئیکای اروپایی در استانبول، توانسته است جایگاه خود را بهعنوان بازیگری مسئول تقویت کند. این دیپلماسی، که با حمایت ضمنی کشورهای عربی همراه بوده، فشار بر آمریکا برای کاهش تنشها را افزایش داده است. وی اشاره میکند که اظهارات ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، در گفتوگو با مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، مبنی بر آمادگی مسکو برای ارائه کمکهای فنی در مذاکرات هستهای، نشاندهنده اجماع بینالمللی برای حمایت از این روند است. این اجماع، که ایران را در مرکز دیپلماسی منطقهای قرار داده، نتیجه سیاست خارجی صبورانه و اصولی این کشور است که بر حفظ حقوق ملی و همکاری منطقهای تأکید دارد.
نقش کشورهای عربی در تقویت توافق و ثبات
میرزایی در بخش دیگری از تحلیل خود، به نقش کلیدی کشورهای عربی در تسهیل توافق هستهای و تقویت ثبات منطقهای میپردازد. وی معتقد است که برخلاف دهه گذشته، که این کشورها آمریکا را به تقابل با ایران تشویق میکردند، اکنون به دلیل نیاز به اجرای قراردادهای اقتصادی و جذب سرمایه خارجی، از مذاکرات ایران و آمریکا حمایت میکنند. این تغییر، که در اجماع بغداد و دیدارهای دیپلماتیک اخیر نمود یافت، نشاندهنده درک عمیقتر رهبران عربی از ارتباط بین ثبات منطقهای و توسعه اقتصادی است. به گفته این استاد علوم سیاسی، کشورهایی مانند عربستان و امارات، که میلیاردها دلار در قراردادهای زیرساختی با آمریکا سرمایهگذاری کردهاند، دریافتهاند که هرگونه تنش یا درگیری، این پروژهها را به خطر میاندازد.
وی تأکید میکند که سیاست خارجی ایران، با تمرکز بر دیپلماسی و همکاری، فضایی ایجاد کرده که کشورهای عربی را به سمت تنشزدایی سوق داده است. این رویکرد، که در تعاملات ایران با قطر، عمان، و حتی عربستان دیده میشود، نهتنها به کاهش تنشها کمک کرده، بلکه ایران را بهعنوان شریکی قابلاعتماد برای توسعه جمعی معرفی کرده است. میرزایی اشاره میکند که حمایت کشورهای عربی از مذاکرات هستهای، که در بیانیه اجلاس بغداد نیز منعکس شد، میتواند به رفع تحریمهای ناعادلانه علیه ایران منجر شود. این امر، به نوبه خود، اقتصاد منطقهای را تقویت کرده و زمینه را برای پروژههای مشترک، مانند توسعه زیرساختهای انرژی و حملونقل، فراهم میکند.
چشمانداز توسعه جمعی در خلیج فارس
تحلیلگر ارشد حوزه سیاست خارجی در پایان، چشمانداز آینده خلیج فارس را در گرو تداوم این تغییر پارادایمی میداند. وی معتقد است که حرکت از بازدارندگی قهری به توسعه جمعی، نیازمند تثبیت دیپلماسی و همکاری بین کشورهای منطقه است. ایران، با سیاست خارجی مبتنی بر گفتوگو و احترام متقابل، توانسته بستری برای این همکاری ایجاد کند که مورد استقبال جهان عرب قرار گرفته است. این تحول، که با حمایت بینالمللی از مذاکرات هستهای تقویت شده، میتواند خلیج فارس را به منطقهای باثبات و پیشرو در توسعه اقتصادی تبدیل کند.
به گفته میرزایی، موفقیت این پارادایم به توانایی کشورهای منطقه در مدیریت اختلافات و تمرکز بر منافع مشترک بستگی دارد. وی هشدار میدهد که هرگونه بازگشت به سیاستهای تقابلی، مانند آنچه در دهه گذشته شاهد بودیم، میتواند فرصتهای کنونی را از بین ببرد. با این حال، او خوشبین است که تجربههای گذشته و اولویتهای جدید، رهبران منطقه را به ادامه مسیر تنشزدایی و توسعه سوق خواهد داد. ایران، با دیپلماسی فعال و نقش محوری در این فرآیند، نهتنها از منافع ملی خود دفاع کرده، بلکه به بهعنوان نیروی محرکهای برای ثبات و پیشرفت منطقهای عمل کرده است.